سلام
این هم شعر امروز...
کوتاه و مختصر...
ای ز شام آخر پاییز، زلفت، شام تر
می روی از پیش یاران؟! مکث کن، آرام تر
-
روزگاری گرد شمع روی تو پروانه وار...
حال، در دامت، که از دام رقیبان، دام تر
-
شعر چشمانت، پر از آرایه های مبهم است
پر ز ایهام است شعر چشم، نه، ایهام تر
-
نام تو بر عرش قلب ما، خدایی می کند
نام ما در قلب تو در نامها، بد نام تر
-
نازنینا! گر خیالت نیست با ما سر کنی...
خوب بنگر، گشته چشم ما از این فرجام، تر...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: